بهش بگین سنگ که نیستم چشهایم می میرندتونمی ایی چگونه بگذرم ازتوکه نهفته دراعماق وجودمی کودکانه بی قرارتوام ومیدانی نفس هاموبه دیدارتومدیونم تاهستی درخاطرم همان جوانه ریشه داری قصه شیرین زندگیم
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت